از  باخبر شدن تو اخرین ساعات ثبت نام اونم اتفاقی

تا همسفر گیر سه پیچ و پیگیر

تا راضی شدن یهویی بابا با پیشنهاد یهویی استخاره خودش

تا اون استخاره عجیب تری که یهو در اومد

تا لباسایی ک واقعا هیچی نداشتم برای بردن ولی ساکم پرشد!

تا یهویی و بی مقدمه راضی شدن خانم فیاضی برای غیبت فردام

و درمان جامعی که یهو فهمیدم نصفش آفه و افتاد قبل عید

همه همه همه

و خیلی چیزای دیگه ک الان ب ذهنمم نمیرسه

همه چیز معجزه آسا و یهویی درست شد

فقط این منم که انگار درست بشو نیستم

همه چیز سرجاشه بجز منی ک سر به هوایی رو گذروندم

عملا تو هوام

زندگیم تو هواس


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها